ماجرای سروده شدن شعر «صد دانه یاقوت» از زبان مصطفی رحماندوست
این وبلاگ در راستای افزایش بصیرت و مبارزه با استعمارغربی راه اندازی گردید.
به وبلاگ من خوش آمدید.

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

قالب میهن بلاگ تقویم جلالی

}�T��XUe���Am` ��u,�����]M�����MB�~rr���GH�� A���#�j���[�J�ӱe��GGGfй�?V1���R��>=0�R��ݠ_G*�����o=G�c�}F4��bJk���aD� ��kN��+ ��g�[98��k��}zR� کد موس کد پخش آهنگ کد های جاوا اسکریپت کد نظر سنجی

<-PollName->

<-PollItems->

ساعت:
ماجرای سروده شدن شعر «صد دانه یاقوت» از زبان مصطفی رحماندوست

خبرگزاری فارس: ماجرای سروده شدن شعر «صد دانه یاقوت» از زبان مصطفی رحماندوست

به گزارش خبرگزاری فارس، مصطفی رحماندوست شاعر با حضور در برنامه تلویزیونی «شابک» در خصوص شعر کودک و شعر بزرگسال گفت: من قبلا شعر بزرگسال می گفتم و بعد وارد شعر کودک شدم و معتقدم هیچکدام سخت نیست اگر شاعر انگیزه شناخت مخاطب خود را داشته باشد. شعر کودک محدودیت های خاص خود را دارد اما اگر شاعر مخاطب خود را دوست داشته باشد این محدودیت ها نیز لذت بخش است.

وی با اشاره به وضعیت مطالعه و کتاب در کشور گفت: باید برای بالا بردن سطح مطالعه در کشور کاری کرد و یکی از مهم ترین کارها این است که برای کودکان از بدو تولد و حتی پیش از تولد کتاب خواند با وجود اینکه معنی آن را نفهمند. آنقدر اوضاع مطالعه در کشور خراب است که نمی توان توصیه خاصی برای مطالعه به مردم داد و من تنها می توانم بگویم بخوانید آنقدر بخوانید تا لذت کتاب خواندن را پیدا کنید و آن زمان خودتان درمی یابید که چه کتاب هایی ارزش خواندن را دارند.

وی افزود: شاعران کودک و نوجوانی که آثار خوبی برجا گذاشته اند و کتاب های خوب به دست بچه ها رسانده اند در بین بچه ها شناخته شده هستند.

شاعر شعر معروف «صد دانه یاقوت» ضمن بیان خاطره سرایش این شعر عنوان کرد: شعر «صد دانه یاقوت» متعلق به من نیست بلکه لطف خداوند است. من این شعر را یک روز در جبهه گفتم و فکر نمی کردم تا این حد گل کند. ما در اوایل جنگ جزء گروه های جنگ های نامنظم شهید چمران بودیم و مجبور شده بودیم 30 ساعت در منطقه ای بدون آب و غذا زمینگیر شویم. بعد از اینکه از دید درآمدیم توانستیم آن منطقه را ترک کنیم برای ما در یک جعبه نان و ماست آوردند و دو عدد انار هم در آن جعبه بود. من پیش از آنکه چیزی بخورم یکی از انارها را برداشتم و شکستم و دوتا دانه آن پرید بیرون و مرا به یاد گردنبند مادرم انداخت که از یاقوت بود و گفتم وای چقدر یاقوت، صدتا هزارتا، و از آن منطقه تا زمان رسیدن به قرارگاه من شعر «صد دانه یاقوت» را سرودم.

همچنین در بخشی دیگر از این برنامه، معرفی و متن خوانی کتاب «بچرخ تا بچرخیم» به قلم محمد سرشار از دیگر بخش های برنامه شابک بود.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: فرهنگی و اجتماعی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صف اول- جنگ نرم و آدرس safeaval.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





کد آهنگ

ساخت کد موزيک آنلاين